loading...
کوثر آل عبا
شکسته بازدید : 3 پنجشنبه 15 آبان 1393 نظرات (1)
نماز و نیاز

اگر کشور دل نگهبان نداشته باشد، دشمن گناه وارد آن می شود؛ شیطان وارد آن می شود و آن را از راه مستقیم منحرف می کند و انسان را بی چاره می کند. اما اگر نماز نگهبانی کرد و دشمن داخل دل نشد، انسان آبرومند و سر بلند است، آقا و آگاه است. چاکر خدا می شود، ذاکر خدا می شود، زائر خدا می شود، و می فهمد که خدا همه جا هست؛ همه جا می توان او را زیارت کرد.
زائر که شد، کامل می شود. انسان کامل می شود. کامل که شد، قابل می شود. قابل یعنی قبول کننده؛ قبول کننده گفتار خدا.
 چنین انسانی دیگر زندگی خود را هدر نمی دهد. بنده خداست و شرمنده خدا نخواهد بود.
کلید چراغ دل دست خداست. اگر صبح هنگام این چراغ روشن شد، ان شاء الله تا آخر شب روشن خواهد ماند. کسی هم که خواب می ماند و نمازش قضا می شود، اما غصه می خورد و پشیمان است که چرا خواب مانده، او هم این نور را دارد.
ما خانه خودمان را، باغمان را، دارایی مان را به دیگران می بخشیم، کمک می کنیم، به نام همسرمان در می آوریم و دیگر مال ما نیست.
 اما هیچ وقت نمازمان را به نام دیگران نمی زنیم، به دیگران نمی دهیم. معلوم می شود که نماز هر کس، فقط مال خود اوست؛ نمی شود به کس دیگر بدهی، خرید و فروش کنی. پس کسی که نماز نمی خواند، برای خودش کاری نکرده، خودش به داد خودش نرسیده. در خانه قبر معلوم می شود که تنها وسیله نجات ما نماز است.
 

 

نماز صبح

نماز صبح آیینه بندگی وجود انسان است. نماز صبح پایه ساختمان عبادت است. اگر پایه ساختمان محکم باشد، هر قدر که ساختمان بالا برود فرو نمی ریزد. نماز صبح اگر عاشقانه شد، عبادت ماندگار می شود.
 اما اگر به آن اهمیت ندادی، قضا شد، سر نماز فکرت همه جا رفت، این پایه سست است.
 کسی که مدتی اهل نماز و عبادت بوده، حالا می گوید «ولش کن» پایه اش سست بوده.
 

 


ولایت

ولایت مانند خانه ای است که ما در آن خانه نشسته ایم و بیرون خانه بیابانی سرد و طوفانی است با دزدان و راهزنانی در کمین. ولایت پناهگاه ماست.
 ولایت نباشد، هیچ چیز نیست. ولایت خورشید کشور دل است. نور آن در قلب آدمی می تابد؛ به شرط آن که با پرده گناه جلوی آن را نگیریم.
ولایت علی(ع) خزانه خداست. باید از این خزانه گوهری بخریم. هر کس چنین گوهری خرید، همه چیز خرید؛ انسانیت خرید، دنیا و آخرت خرید.
هر کس با امام حسین(ع) رفیق باشد، با خدا رفیق است، با خدا دوست است. چون دست امام حسین در دست خداست.
 امام حسین «ثارالله» است؛ یعنی خون خداست. یعنی این قدر به خدا نزدیک است. هر کس حسین را دوست دارد، خدا دوستش دارد. امر حسین، امر خداست. حرف حسین، حرف خداست. باید دنبال این ولایت باشیم.
خدایا ما را حسینی کن. حسین معلم هستی است؛ کوه و دشت و دریا، حیوانات و درختان و میوه ها، همه اهل ولایتند و معلم آن ها حسین است. امام حسین علیه السلام قلب عالم امکان است. همه موجودات ولایت را می شناسد، در برابر ولایت تسلیمند و فرمانبردار. وای به حال انسان اگر اهل ولایت نباشد.
گل اگر بوی خوشی بدهد، خوب است. انسان هم باید بوی عبادت بدهد تا مورد پسند باشد؛ بوی عبادت بدهد، بوی ولایت بدهد.
 

درخت ولایت

کسانی که از علی جدا شدند، از پیامبر جدا شدند، از قرآن جدا شدند، از خدا جدا شدند.
 درخت علی، تنها بر سر شیعیان سایه می اندازد و دیگران از سایه آن بهره مند نیستند. خداوند لطف کرده و ما را زیر سایه ولایت قرار داده. اگر دنیا دو نصف باشد، ما در آن طرف هستیم که علی هست.
 آن طرف که علی نیست، حاصل نیست. آن طرف که علی نیست، انسانیت نیست؛ صحرای برهوت است؛ جای ظالمان است.
 

 

خضوع علی (ع)

علی علیه السلام حجت خداست، ولی آن قدر در بندگی خدا پیش می رود که در ( هنگام عبادت ) از هوش می رود و غش می کند.
پی می برد که در برابر خدا هیچ است و مثل یک تکه چوب خشکیده روی زمین می افتد. اما همین که در برابر دشمنان خدا قرار می گیرد، سینه سپر می کند و قدرتمندانه می ایستد.
 

علی با حق و حق با علی

علی در خانه خدا متولد شد؛ خانه ای که قبله گاه همه امت پیامبر است. هر طرف که علی باشد، شیعه هم همان طرف است، چون هر جا علی باشد، حق آن جاست.
 هر طرف که علی باشد، برکت همان طرف است. هر جا علی باشد، همان جا عبادت هست، بندگی هست، آبرو هست.
هر جا که علی باشد، بهشت هست، عشق هست، عاشقی هست.1
درک نکته لطیفی که در این سخن نهفته، راه گشای ابوابی از معرفت است. این حدیث را همه شنیده اند که پیغمبر اسلام (ص) فرمود:

« علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ علی با حق است و حق با علی است، می چرخد آن جا که او می چرخد. » میزان الحکمه، حدیث 975.

 


توسل به ائمه(ع)

من به فرزندانم گفته ام که هر وقت مُردم و از این دنیا رفتم، برای من گریه نکنید، برای من هر کاری کردید، فاتحه گرفتید یا مراسمی برگزار کردید، یا هر خرجی کردید، همه به نیت امام حسین(ع) باشد؛ چرا که اگر امام حسین(ع) به من "یک" نگاه بکند، بس است. اگر هم امام حسین(ع) سراغ من نیاید و دست مرا نگیرد، یک عمر هم برای من گریه کنید، اثری ندارد؛ یک دنیا هم برای من خرج کنید، اثری ندارد.
اسم (امام) حسین علیه السلام، وسیله نجات دوستانش در دنیا و آخرت است. ولایت وسیله نجات هستی است؛ در هر دو جهان نجات دهنده است.
 

 


مدد اهل بیت(ع)

روزی می رسد که ما هم از این دنیا می رویم. دوستان ما هم ما را بدرقه می کنند. امام حسین علیه السلام که می داند یکی از عزادارانش از دنیا آمده، به استقبالش می آید، او را می برد و آشنا می کند.
 اگر امام حسین علیه السلام به سراغ ما نیاید، اگر ولایت به سراغ ما نیاید، اگر پیش خدا ابرو نداشته باشیم و کسی حال ما را نپرسد، به خدا قسم، ویلان خواهیم بود.
در آن عالم، سرگردان و بی خانمان، گرسنه و تشنه در بیابان می مانیم. چه خوب است که در آن هنگام، امام به سراغ ما بیاید.
من موقعی که به کربلا مشرف شده بودم، تا دستم به ضریح امام حسین رسید، صورتم را به ضریح چسباندم و گریه کردم.
 عرض کردم: « حسین جان! چند روز است که شب و روز زحمت می کشم تا تو را این جا پیدا کردم. شما را به مادرتان فاطمه(س) قسم می دهم که روز قیامت تو مرا پیدا کن و دست من را بگیر و به سوی خدا ببر و روز قیامت تو ما را دلداری بده... .»

اهل بیت(ع) خودشان ما را پیدا می کنند. ما جای آن ها را پیدا نمی کنیم. آن ها خودشان دوستان خودشان را پیدا می کنند.

تبریّ و تولیّ

ما راه بندگی را از علی پیدا می کنیم، از علی آبرو پیدا می کنیم. علی صراط مستقیم است. اما بی انصاف ها علی را خانه نشین کردند، گفتند نماز نمی خواند، فرقش را شکافتند؛ همان علی ای که هر جا باشد، حلال آن جاست و طرف دیگر حرام است.
عاشقان علی به کسانی که حق علی را و حق ولایت را غصب کردند؛ لعنت می فرستند. این ها از علی جدا شدند و گرفتار عذاب خدا شدند.
خدایا، از تو ممنونم که محبت علی و اولاد علی را در من جا دادی. محبت ولایت را و قرآن و رسولت را در دل و روح و جسم و پوست و استخوان ما قرار دادی. ممنونم که ما را با این ها آشنا کردی.
 

یاد مرگ و سرای جاوید

آدم عاقل وقتی به گورستان می رود، خودش را در میان قبرها می بیند؛ پاهایش از هم جدا شده؛ انگشتانش از دست ها جدا شده و در کناری افتاده؛ گوشت هایش ریخته؛ دنده های سینه و دیگر استخوان هایش در گوشه و کنار قبر ریخته.
( با تجسم این صحنه ها ) لذت می برد، دیگر نمی گوید «من» می گوید « تو»؛ نمی گوید « مال من »، می گوید: « همه چیز مال تو. »
 
و به یاد خدا خواهد بود.

خدایا، مرگ را بر ما آسان بگردان؛ تلخی جان کندن را بر ما آسان بگردان، شب اول قبر، روز اول قبر، در هر لحظه قبر ما را تنها مگذار که در خانه قبر یاوری نداریم.
به دامان برس. دلداریمان بده؛ آن وقتی که در قبر صورت به خاک گذاشته ام وهمه مرا تنها رها کردند و رفتند، تو مرا تنها مگذار، در آن لحظه غربت که دستم از همه جا کوتاه است، از تو کوتاه نیست، پس تو با عزت و عفو و کرمت با من رفتار کن؛ با من که بنده ای ذلیل و عبدی اسیرم. این بنده اسیر را در مسیر همراهی کن و دستم را بگیر!

اگر می دانستیم که دوستانمان (که مرده اند) کجا رفته اند و کجا گیر کرده اند، زندگی برایمان نمی ماند. در آن عالم پرده ها کنار می رود، گوش ها شنوا می شود، دیده ها قوی می شود. می بینیم که میلیاردها نفر از رحمت خدا فرار کرده اند و فتح که نکرده اند، ضرر هم کرده اند.

کتاب خدا بازار خداست؛ تا زنده ای از این بازار خریداری کن و بار خود را ببند تا با خود ببری. همه رفتنی هستیم و کسی ماندگار نیست. کل نفس ذائقه الموت؛ همه در برابر خدا زمین افتادند و خزان شدند.

کل نفس ذائقه الموت؛ همه به خاک افتادند و غیر از خدا کسی زنده نیست. و او حسابدار هستی است. حساب اول و آخر هر دو عالم به دست اوست؛ « فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره، و من یعمل مثقال ذره شراً یره. سوره زلزله/8 و7 »
 


گناه و معصیت

آدم اگر می خواهد آدم باشد، باید آرام باشد. آرامش که پیدا کرد، می تواند عاشق شود و علاقه اش به حقیقت بیش تر می شود. آرامش که باشد، می توان خود را مهار کرد. پس آرام باشیم تا آدم باشیم.
گوش چرانی نکنید که گناه، حقیقت و معنویت را از شما می راند.

گوش چرانی ( یعنی) گوش دادن به موسیقی (حرام)، به ساز و آواز دنیا، به غیبت و بهتان، معرفت را از آدم دور می کند. کسی که از امر خدا برکنار باشد ( و اطاعت نکند )، هر چه در این دنیا کار کند، برای خودش نکرده؛ برای اولادش کرده، برای دنیا و مردم دنیا کرده و عاقبت خودش با دست خالی و خجالت زده از دنیا خواهد رفت.

زبان چرانی نکنید؛ هم درد دلتان را و حالتان را دیگران پی می برند و هم کارتان می شود بدبختی؛ تهمت و غیبت. کسی که زبان چرانی می کند، هر چه خدا گفته باشد، می گوید «نه» و هر چه خودش بخواهد، همان می شود. سرانجامش هم این است که یک روز می بیند با خجالت باید از دنیا برود.
جسم مانند فرودگاه است و روح مانند هواپیما. هواپیمای روح در فرودگاه جسم می نشیند. خداوند بنده اش را به مهمانی خود دعوت کرده و او باید روحش را به سوی خدا به پرواز درآورد. تا نفس قطع شود ( و مرگ فرا رسد) هواپیما به پرواز در می آید.
 اما اگر نقص فنی داشته باشد، سقوط می کند؛ «گناه» نقص فنی این هواپیماست. کسی که نقص فنی نداشته باشد، به مهمانی خالق می رود و آن جا روزی می خورد.
دفتر دل ما مثل برگه چک است؛ هر چه در آن بنویسند، جا دارد، می توانند میلیون ها تومان در آن بنویسند. اما اگر قلم خوردگی داشته باشد، اعتبار ندارد و از قیمت می افتد. خدا را همه جا یاد کنیم تا بندگی ما قلم خوردگی نداشته باشد؛ قلم خوردگی گناه، قلم خوردگی ترک عبادت.

شیطان از راه گناه، هم وارد روح انسان می شود و هم وارد جسم او، و بدین ترتیب او را بیمار می کند؛ دچار غرور می کند. ( وقتی چنین شد) دیگر انسان نمی تواند حلال و حرام را تشخیص دهد و از پرستش موحدانه خداوند هم باز می ماند. نتیجه این می شود که انسان از هستی خدا عقب می ماند؛ یعنی دیگر به حقیقت نمی رسد.
خداوند اختیار خلق گناه را به آدمی داده. این انسان خودش گناه برای خودش خلق می کند. خداوند به او می گوید: این حرف را نگو! اما او حرف دل پسند خود را می زند و همان را می کند که خودش می خواهد.

تا گرفتار نشده ایم و گناه ما را له و بیچاره نکرده، به سوی خالق توبه پذیر برگردیم و توبه کنیم، خالق بنده پذیر، برگشته ها را دوست دارد و دستشان را می گیرد.
 


شیطان

خدا خودش خبر داده که یک شیطان هست، مواظب باشید گولتان نزند.
 فرض کنید آدم بزرگ و بزرگواری، سگی داشته، آن را رها کرده و سگ ول شده. صاحبش اعلام می کند که حواستان باشد این سگ شما را نگیرد و به شما آسیب نرساند.
شیطان هم همین طور است؛ دستور خدا را اطاعت نکرد، خدا در رحمت خود را بر او بست و شیطان ول شد. او مثل سگ ولگرد هاری است که در جهان راه افتاده و هر کس یک لحظه از خدا جدا شود گرفتار این سگ ولگرد می شود. هار می شود، هار که شد، خوار می شود. هر روز گرفتار می شود؛ بی بند و بار می شود.
 

اظهار شرمندگی

کسی که گناه کرده، خدا او را می بخشد. من که می دانم بسیار گناه کرده ام و بنده خوبی نبوده ام، باید اعتراف کنم، اظهار شرمندگی کنم.
 باید بگویم که گنهکارم. ولی باید امیدوار هم باشم، چون خوبی خدا خیلی بالاتر از این حرف هاست. خدا بخشنده تر از این هاست. اگر گناهان ما به اندازه کوه ها و بیابان ها باشد، بزرگواری و اراده خدا بالاتر از این حرف هاست، خدای بی نظیر، خدای دلپذیر، خدای مهمان پذیر.
روزی در سجده با حال زاری به خداوند عرض کردم:
« خدایا، من بنده ای شرمنده ام. و پیاپی تکرار می کردم که « شرمنده ام. » صدایی در گوشم پیچید که « ما هم بخشیده ایم. » »

 


دنیا

چقدر این روزگار رنگارنگ است! بازار دنیا هر چند روزی دست کسی است. در این بازار یک عده خریدار عشقند، گروهی نادان هم خریدار کالای زشتند؛ یک عده به فکر فردایند و یک عده در تفریح صحرا؛ یک عده به سوی حقیقت می روند و یک عده دنبال خوش گذرانی و صفا؛ گروهی با دنیا سوختند و نساختند، سوختند اما به سوی خالق رفتند.
 آن ها که با دنیا ساختند، دنیا با آن ها نساخت، آن ها (فقط) خود را باختند و (سرانجام) به عذاب افتادند.
دنیا پلی است که باید از آن عبور کرد؛ نباید روی آن ماند. البته باید از آن بگذرند، اما دنیا از یک عده کار کشید و به آن ها بار نداد، آن ها را از کار انداخت و از خود بیرون کرد.
بعضی ها هم از دنیا کار کشیدند و با عقل و تقوا در دنیا بار بستند. کار کردند، ولی بار هم گرفتند و با آبروی بندگی رفتند.
 

خانه صاحبمان نزدیک است!

برخی از حیوانات را صبح در بیابان ول می کنند، عصر که شد خودشان بر می گردند خانه صاحبشان. ما هم که انسانیم لااقل باید مثل این حیوانات باشیم.
 ما که در بیابان ملک خدا ول هستیم، باید هر لحظه بدانیم که کسی صاحب ماست و باید به سوی او برگردیم. باید خانه صاحبمان را بلد باشیم، اشتباه نرویم، خانه غریبه نرویم.
من این را باور کرده ام که اگر کسی یک عمر دنبال دنیا برود، نمی رسد، اما خانه خدا نزدیک است، هر چه برود به سوی خدا، به خدا نزدیک تر می شود. خوش به حال آنان که از همه هستی دست برداشتند، ولی از خدا دست برنداشتند... این اشتباه رفته ها، چرا یک راه روشنایی، یک امید، برای خودشان باقی نمی گذارند؟ چرا قطع امید می کنند، همه باید به سوی او برگردیم که بنده او هستیم.
 

آرامش

آرامش در همه چیز خوب است؛ آهسته راه بروید تا به زمین نیفتید. آهسته حرف بزنید تا حرف اشتباه نزنید و بدانید که چه می گویید.
آهسته بنویسید تا اشتباه ننویسید. ( در عبادت هم همین طور است؛ ) آهسته عبادت کنید تا بدانید که چه کسی را عبادت می کنید. کسی که خدا را آهسته و با آرامش عبادت کند، تمام روح و جسمش در آرامش قرار می گیرد؛ همه هستی دنیا ( و دل مشغولی های آن) از او دور می شود و فقط خدا در کنار او می ماند.
 

دعا و توجه به خدا

حرف دلمان را به خدا بگوییم؛ خدایی که مهربان و رئوف است. ما درد دلمان را به هر کس دیگر که بگوییم، به ما سرکوفت می زند و سرزنش می کند، ولی خداوند این طور نیست؛ اگر او را به یکتایی صدا بزنی، او تو را به بندگی صدا می زند.
 اگر با خدا باشی، خدا با تو خواهد بود. خودش فرموده که اگر دست به دامان من بگیری، دستت را می گیرم. اگر هم خدا را فراموش کنی و از او بگریزی و یاری اش نکنی، روزی ( که به یاری اش احتیاج داری ) تو را یاری نخواهد کرد.
زندگی دنیا بدون رضایت خدا، عاقبتش رنج است، ولی پایان بندگی برای خدا، گنج است. پس به سوی گنج برویم که از رنج بهتر است. به سوی راه راست و صراط مستقیم برویم.
 راه دست خداست و هدف هم خداست، ولی فرمان عبادت را دست ما داده اند. ما از راه خبر نداریم و فقط هدف را باید گم نکنیم و فرمان را محکم بگیریم. یک آن غفلت، ما را از راه منحرف می کند. آدم فرمان را باید میزان بگیرد و فکرش به جای دیگر نرود و الا تصادف می کند. در این راه هر چه انسان پیش برود، هیچ می شود؛ هر چه بیش تر باور کند و بفهمد، هیچ تر می شود و خودش را بیش تر نیازمند خدا می بیند. اما در عوض در برابر دشمنان خدا قدرتمند تر می شود.
دل به خدا ببندید و به دامان او چنگ بزنید.
اگر به سوی خدا بروید، سقوط نمی کنید. هر کس دل به درخت دنیا بست، درخت دنیا پوسید و فرو ریخت؛ یک عمر زندگی درست کرد، همه را ویران کردند. دنیا مال دنیاست. مال و ملک دنیا فقط چند روزی دست شماست، بعد از شما می گیرند و مال کس دیگری می شود.

هر کس عاشقانه خدا را صدا زد و امر او را پذیرفت، خداوند هم او را می پذیرد و همه جا صدای او را می شنود و اجابت می کند. خداوند انسان را اشرف مخلوقات خودش قرار داده و بالاترین درجات را برای انسان های پاکدل مقرر ساخته و راضی نیست که بنده اش ضایع شود. دوست دارد او را به درجات بالا ببرد.
این دنیا برای ما منزل و مأوا نیست. عالم به این بزرگی، جای هیچ کدام از ما نیست. از هر راهی بروی بسته است، غیر از «صراط مستقیم» ... . همه جا باید با خدا و به یاد خدا باشیم و شکر او را به جا بیاوریم. دست به دامان خدا بزنیم و یکدیگر را دعا کنیم و بدانیم که از چه کسی طلب می کنیم.

ما به خدا احتیاج داریم، اما نمی رویم سراغ او. ولی خدا که به ما احتیاجی ندارد، می آید سراغ ما. خدا مهربانی اش را بر ما ثابت می کند. اگر او دست ما را نگیرد، غرق شده ایم. اگر او بیدارمان نکند، در خواب غفلت می مانیم.
 


حرکت به سوی وعده های الهی

اگر یک قدم به سوی خدا بروی، او ده قدم به سوی تو می آید؛ اول و آخر گناهان بنده را می بخشد. خدا در زبان انسان هست، در دل انسان هست، در چشم انسان هست، در گوش انسان هست، از همه چیز خبر دارد و آگاه است. وقت نماز که می شود، نگذاریم وقت بگذرد، همان جا نماز را بخوانیم.
 اهمیت بدهیم تا فضیلت ببریم. قدم جلو نگذاشته ایم که جا مانده ایم. جلو نرفته ایم که عقب مانده ایم. او ما را همیشه صدا می کند، ما او را صدا نمی کنیم. او دلش به حال ما می سوزد و ما را دوست دارد، ما توجهی به او نمی کنیم.
خدا وعده داده که انسان گنهکار گرفتار خواهد شد و یاوری نخواهد داشت.
 این دنیای فانی می گذرد و روزی خواهیم مرد؛ تنها می مانیم و کتاب خود را خواهیم خواند.
 پشیمانی، پشیمانی. پشیمانی ( در پیش رو) داریم، و احسرتا داریم. روز حسرت داریم، روزهای چه کنم چه کنم، روزهای گرفتاری داریم. پس تا زنده ایم از خدا کمک بخواهیم و به سوی او برویم. همین خدا وعده داده که هر کس عاشقانه به سوی خدا برود، خدا او را درخواهد یافت. ( و به فریادش خواهد رسید. )
 

خدا جویی

هر کس خدا را پیدا کند، همه هستی را پیدا کرده و هر کس که خدا را پیدا نکرد، هیچ پیدا نکرده، ما در دنیا همه چیز را می خریم، همیشه خریداریم، اما اگر به سوی خدا برویم، خدا ما را می خرد، ما هر چیزی را که خریده باشیم، یک روز باید پس بدهیم، اما خدا اگر ما را بخرد، دیگر پس نمی دهد.
 معامله با خدا هیچ وقت ضرر ندارد. خیر دنیا و آخرت در این معامله است.
کسی که خدا را در همه جا حاضر و ناظر دانست، خدا هم همه جا هوای او را دارد؛ صدایش را می شنود، دعایش را مستجاب می کند، دردش را دوا می کند، بازارش را رونق می دهد؛ بازار آبرویش را؛ بازار معنویتش را.

عده ای هستند که خدا را در روح و جسم خودشان می بینند؛ خدا را در نفسشان می بینند و از وجود خودشان خدا را پیدا می کنند. این ها باورشان می شود که هر چه هست مال خداست و آدم هیچ است. چنین آدمی همه جا خدا را حاضر می بیند و گناه نمی کند.

 

معامله با خدا

هر معامله ای که با خدا باشد، ضرر در آن نیست، همه اش خیر است. اگر شکم گرسنه ای را سیر کردی، باید ممنون او باشی که قبول کرده غذای تو را بخورد؛ چون تو با خدا معامله کرده ای و اگر او قبول نمی کرد، این معامله سر نمی گرفت. یا اگر به کسی کمکی کردی یا صدقه ای دادی، باید صورتش را ببوسی که قبول کرده. کسی که در خانه شما می آید تا کمکی بگیرد، مأمور خداست؛ آمده معامله کند.

 

بسم الله، تشکر از خدا

نان خالی نخوریم، میوه خالی نخوریم، مسافرت با دست خالی نرویم، قلم خالی به دست نگیریم، نوشته های خالی ننویسیم؛ هر کاری خواستیم بکنیم، یک
«بسم الله» بگوییم و از خدا تشکری کنیم، همین می شود خورش نانمان، توشه راهمان. غذا خواستی بخوری، بسم الله بگو.
 میوه خواستی پوست بکنی، بسم الله بگو. قلم خواستی دست بگیری، اجازه بگیر و بسم الله بگو. هر کس اجازه گرفت نباخت و خود را به عذاب و دردسر نینداخت.
 

منزل به منزل تا مقام ذکر

یک انسان سالم و کامل، یقین پیدا می کند که خدا حق است؛ این آدم عاقل است و یقین پیدا می کند. بعد، از یقین در می آید و در باور می افتد. باور که کرد، با یک دعای او مریضی شفا پیدا می کند و با یک دعای او گرهی از کاری باز می شود. در این باور می ماند تا آبرو پیدا می کند و راه بندگی و راه انسانیت را پیدا می کند و به راه بندگی باور پیدا می کند و در این باور سیر می کند تا به کوی عشق می رسد و عاشق می شود.
 عاشق که شد، عقل کنار می رود، فکر کنار می رود، یقین کنار می رود، باور کنار می رود؛ عاشق فقط گوش می دهد تا بفهمد که عشقش چه می گوید، معشوقش چه می گوید... مدتی این طور می ماند و از عاشقی، چاکر و خدمتگزار معشوق می شود و خود را در اختیار او می گذارد و شب و روز ذاکر او می شود؛ شب و روز لب هایش به ذکر او مشغول می شود.

 

قرآن؛ سرچشمه ای جوشان

در قرآن گنج ها خوابیده، اما باید گوهر شناس باشی تا پی گنج بگردی. چه گنجی بهتر از دوستی با خدا؟! چه گنجی بهتر از دوستی با امام حسین؟!
 

قرآن؛ کیمیای بندگی

انسانی که قرآن در او اثر کند، طلا می شود، آن هم طلای پاک که زنگ نمی زند. انسانی که گاهی این طرف می رود، گاهی آن طرف می رود، گاهی راست می گوید و گاهی هم دروغ می گوید، گاهی اشک یتیمی را در می آورد و گاهی هم در محراب خدا اشک می ریزد، این بدل است، طلای خالص نیست. هنوز کیمیای قرآن در آن اثر نکرده. اگر عاشقانه این کلام را باور کنیم، در ما اثر می کند.

 

قرآن؛ راه سلوک

قرآن آدرس خدا را به ما نشان می دهد و خدا را به ما معرفی می کند. آدرسی است از طرف خدا که می گوید: « بنده من، هر جا که هستی، هستم، هر جا گناه بکنی، من همان جا هستم؛ هر جا بد بگویی، لب هایت حرکت کند، من هستم و خبر دارم. » قرآن آدرس صراط مستقیم است، آدرس رفتار خوب و خداپسند است. به انسان می گوید که از طرف ما آمده ای، به طرف ما هم باز می گردی.
 

مال حلال

کسی که می خواهد مالی برای فرزندانش بگذارد، هر قدر هم که دلسوز آن ها باشد، اگر مال حرام در آن [میراث] باشد، به اولادش ظلم کرده، والله ظلم کرده، به نسل های بعد هم ظلم کرده. به خودش هم ظلم کرده.

خوش به حال پدری که خدا را می شناسد و حق دیگران را می دهد و مالش را حلال می کند. دعاهای فرزندانش هم در حق او مستجاب می شود و خیرات فرزندش به او می رسد.

کسی که مال حلالی دارد، آن را خرج خودش بکند. چرا بگذارد برای دیگران؟! اگر آن را خرج فقرا کند، خرج امام حسین(ع) کند، خرابی را آباد کند، خرج خودش کرده. عاقبت نصیب خودش می شود، نه نصیب پسر و دختر مردم.

 

انسان های کر و کور و لال

خداوند درباره بعضی ها فرموده: « کرند و کورند و لالند. » کسانی هم که دنبال حرام خوری و مال مردم خوری هستند، از این ها هستند؛ کسی که دارایی حرام جمع کرده، یتیم ها را نمی بیند، بیچاره ها را نمی بیند، گرفتار ها و تنگدست ها را نمی بیند، چون دارد، آن ها را نمی بیند؛ صدای ناله یتیمان و گریه بچه های فقیر را هم نمی شنود، دارایی اش را جمع کرده و لال است که بگوید کمی از دارایی ام به این ها بدهید.
کسی کور است که حقیقت را نمی تواند ببیند، کسی کر است که حرف حق را نمی تواند بشنود و کسی لال است که حرف حق را و امر خدا را نمی تواند بگوید.

 

بندگی

بندگی ریسمانی است که نمی گذارد انسان در چاه گناه بیفتد. اگر طنابی که سطل را با آن می کشیم، بریده شود، سطل در چاه می افتد و غرق می شود.
 بندگی هم اگر بریده شود، انسان در آلودگی می افتد. اما تا وقتی که این ریسمان نبریده خدا انسان را می کشد به طرف خودش. البته خدا آن قدر مهربان است که حتی اگر این ریسمان به اندازه تار مویی هم باشد، آن را می کشد و بنده خود را رها نمی کند؛ دست او را می گیرد و از منجلاب دنیا بیرون می کشد.
 اما اگر همان تار مو هم ـ خدای نکرده ـ بریده شود، انسان در دنیا می افتد و در چاه دنیا غرق می شود و تا خدا، خدایی دارد، در نامه اعمالش عذاب نوشته می شود.
« اگر عملی برای خدا باشد، هم ثبت می شود و هم ضبط می شود. اعمال بد فقط ضبط می شود؛ ثبت نمی شود. آن جا که اعمال ثبت و ضبط می شود، به آن سند می دهند، ولی گناهکاران دیگر سند (بندگی) ندارند. »

 

بندگی، افتخار واقعی

دارایی افتخار نیست، کارایی افتخار است. اگر کار کردیم ( باعث) افتخار است؛ اگر برای رضای خدا کاری کردیم افتخار است.
زندگی افتخار نیست، بندگی افتخار است. خندیدن و بازی کردن افتخار نیست، خلق را راضی کردن افتخار است... روزگاری بیاید که همه بدن ما شهادت می دهند و به سخن در می آیند، ولی بر زبانت مهر می زنند.
 چقدر خوب است که همه وجود ما شهادت بدهد که کارهای ما برای رضایت خدا بوده! آن وقت است که نامه اعمال ما می شود نامه اعمال و همه کارهای ما عبادت به حساب می آید.
 

ارزش بندگی

صراط مستقیم انسان را نگاه می دارد و قیمتی می کند. کسی که سواد دارد می تواند درس بخواند، اگر درس خواندنش برای خدا نباشد، کلک در آن باشد، به هیچ دردی نمی خورد.
 در دنیا درس هم که خوانده باشد، عاقبت قلم ها می شکند، دفترها پاره می شود، علم ها می رود کنار، سیاهی چشم می رود کنار؛ روزگاری می رسد که با سواد و بی سواد همه یکی می شوند، خوانده باشی، نخوانده باشی ( فرقی نمی کند). می بینی که عده ای درس نخوانده، خوانده اند و گروهی ندانسته، دانسته اند. تو قرآن و حدیث را دیدی ولی نخواندی، ولی نخوانده ها و ندیده ها، دیدند. تو خدا را شنیدی ولی نشنیدی، نشینیده ها شنیدند.
البته پیامبر(ص) فرموده: « تا لب گور دانش بجو ». درس بخوان علم بجو، حقیقت بجو، کلام خدا را بجو، خدا را پیدا کن.
یک آیه و حدیث نداریم که خدا پولدارها را می خواهد و یا باسوادها را دوست دارد. خدا کسی را بیش تر می خواهد که بندگی اش بیش تر باشد؛ یقینش بیش تر باشد، باورش بیش تر باشد؛ حالا دهاتی باشد یا شهری؛ بی سواد باشد یا باسواد.
دنیا جای بندگی است و آخرت جای زندگی. اگر این جا بندگی نکنیم، آن جا هم زندگی نخواهیم کرد.
 

دعای بندگی

خدایا، به ما آبروی بندگی بده! لباس بندگی بر تن ما بپوشان! به ما نورانیت بندگی بده! زبان و کلام بندگی بده! دید بندگی بده، شنوایی بندگی بده!
 

محراب بندگی

محراب عبادت، پایگاه آموزش است؛ در این جا باید آموزش دید تا در امتحان دنیا قبول بشویم. محراب عبادت، جایگاه عشق و عاشقی است؛ در رحمت خداست. آنان که در محراب (عبادت) خدا خم شدند و صورت به خاک گذاشتند و خالقشان را لبیک گفتند، بُردند، و آنان که از این محراب کنار افتادند، در لجن افتادند و مردند.
 آن ها بردند و پیروز شدند، و این ها در لجن گناه مردند... .
محراب، استخری است برای شست و شوی گناهان. آدم بالاخره مرتکب اشتباه می شود، ولی بر می گردد و در محراب به خاک می افتد، صورتش را به خاک می مالد ( و می گوید:) « خدا! من گناه کردم، مرا ببخش! اشتباه کردم. »

این جا جای ملاقات با خداست، زیارتگاه است. اگر می خواهی خدا را زیارت کنی؛ به زیارت خدا بروی؛ همه جا با خدا باشی، در محراب (عبادت) خدا از خود بی خود شو! به زمین بیفت تا خدا دستت را بگیرد.

دنیا محراب (عبادت) خداست. ما وارد محراب شده ایم و روزی هم باید خارج شویم. باید کوچ کنیم، پس ببینیم در بساط خود چه داریم، باید بارمان را ببندیم. از این جا باید خروج کنیم، به سرای دیگر کوچ کنیم، پس به ندای خالق هستی گوش کنیم و خروش کنیم؛ بارمان را ببندیم.

محراب خدا انسان را میزان می کند و به انسان عقل می دهد و فکر سالم و دید سالم می دهد؛ به انسان یاد می دهد که همان طور که ( هنگام نماز) در برابر خدا تسلیم شدی و میزان به سوی کعبه ایستادی، همه جا کعبه است، در همه جا باید به سوی خدا باشی. بیایید خودمان را میزان کنیم؛ از گناهان پرهیز کنیم، از گناهان فرار کنیم؛ از دروغ و غیبت و بهتان فرار کنیم.
 

بند بندگی

خداوند می فرماید: « إنما أموالکم و اولادکم فتنه.» یعنی که ای زن، ای مرد! به اموالت دل نبند، به اولادت دل نبند، به جوانی ات دل نبند، به بازارت، دکانت، اداره ات، به پولت، به هیچ کدام دل نبند. خودت را به بند عشق ببند، به بند بندگی ببند و تابنده باش!
 

شب بندگان

شب زمان ملاقات خصوصی است. هر کاری بکنی فقط خدا با خبر است. رشد مؤمن در تاریکی شب است.

بار یافتگان

چقدر باصفاست دیدار دوست! چه پرمعناست گفتار دوست! چه لذتی دارد عبادت شب! چه لذتی دارد که در روح و جسم آدمی نور خدا بدرخشد. ... روزی که مرگ فرا می رسد، آن ها که در طرف حق و ولایت بوده اند و در صراط المستقیم قرار داشته اند، چراغ راهشان سبز است و هیچ وقت قرمز نمی شود.
 اما آن ها که در طرف حرام بوده اند و راهشان صراط الکفر بوده، چراغ راهشان قرمز است، راهشان پر خطر است و در تاریکی گرفتار می شوند... اما آن ها که عاشقانه حرف خدا را پذیرفته باشند، نور آل محمد برایشان آفتاب است. آن ها به ولایت ایمان آوردند و در دو عالم آبرو دارند و نجات می یابند.
 

عاشقان

آن ها که به سوی معنویت رفتند، غرق نور شدند و آن ها که به سوی گناه رفتند، گرفتار عذاب گور شدند. هر کس که تقوا دارد، خدا تأییدش می کند. اهل تقوا، در گناه را بر خود بستند؛ عاشق شدند و دست به سینه در محضر خدا نشستند. لب عاشقان همه جا ذکر خدا دارد؛ عاشقان گوش شنوا دارند و دید بینا دارند.... عاشقان در دنیا مظلومند، ولی صبورند، به عوض در قبر غرق نورند.
 اما گنهکاران از رحمت خدا به دورند و در قبر گرفتار مار و مورند.
مأموران خدا، مثل کشاورزهایی هستند که گندم درو می کنند؛ این ها آدم درو می کنند. همه آدم ها را درو می کنند و حتی یک نفر را هم جا نمی گذارند. هر کس عمرش به سر رسیده باشد، درو می شود و مرگ گریبانش را می گیرد.
خداوند دوست پاکدلان است و شهادت آن ها را می پذیرد، شفاعت آن ها را می پذیرد. شهید فقط آن کسی نیست که به جبهه جنگ می رود و جان می دهد، هستی اش را می دهد. عاشق پاکدل خداجو که به فرمان خدا گردن نهاده و یک عمر تلاش کرده، او هم شهید است، او هم می تواند شهادت بدهد، شفاعت کند.
 

عارفان

عارفان خدا را عاشقانه شناختند، خود را در دامان رحمت او انداختند. دلشان را شستند و به سوی خدا رفتند. به سوی گناه نتاختند؛ نور خدا چون آفتاب بر آنان تابیده، پس همه جا خدا را می بینند و در هر چیز خدا را می بینند و جز او نمی بینند. عارفان و عاشقان شب و روزشان وقت عبادت است، همیشه در عبادتند... .
 

مؤمنان

بنده مؤمن همه چیزش در اختیار خداست، خدا را عاشقانه اطاعت می کند. او گرفتار دنیاست و دنیا به او فشار می آورد و او صبر می کند. اما وقتی مرگ رسید، راحت می شود. به همین خاطر مرگ برایش آسان است.
 درد ندارد؛ چون عاشق دنیا نبوده که حالا برای جدا شدن از دنیا درد بکشد. علاقمند به زندگی نبوده که برای دوری اش ناراحت بشود. زندگی آدم عاشق، بندگی اوست. زندگی دنیا و آخرت او تقوای اوست.
مؤمن عاشق است، مشتاق است. زندگی او باور اوست؛ کار او بندگی است؛ هر چه خدا بگوید، می گوید: چشم! حالا مرگ برای او نعمت است؛ همان طور که برای گنهکاران غضب است.
 

پیام اولیای خدا

پیامبران و پاکدلان و عاشقان و راستگویان هیچ کدام به این دنیا نیامدند برای خوردن، (بلکه) برای خریدن و بردن آمدند، آمدند چیزی بخرند و ببرند. برای مردن نیامدند، آمدند که بخرندشان و ببرندشان.
 آن ها برای خانه ساختن نیامدند، برای دل ساختن آمدند؛ آمدند تا دل ها را بسازند و به سوی خدا روانه کنند. برای بازی چند روزه دنیا نیامدند؛ آمدند تا رضایت خدا را به دست بیاورند و آبرومند بروند.
آنان نیامدند تا خانه بسازند، نیامدند کار بسازند، ماشین بسازند، آمدند که بگویند: « تقوا پیشه کنید، تقوا ببرید، به خدا پناه ببرید. »
 

انسان، اشرف مخلوقات

ما خیال می کنیم که چه کرده ایم! ما اگر خدا را لبیک بگوییم و تسبیح بگوییم، تازه می شویم مثل گل ها و گیاهان؛ چون هر علفی و هر گیاهی خدا را لبیک می گوید. آب راه می رود، ما هم راه می رویم؛ آب تشنه ها را سیراب می کند، درختان خشکیده را به هوش می آورد، اگر ما تشنه ای را سیراب کردیم، تازه می شویم آب.
 حیوانات می خوابند، ما هم می خوابیم، آن ها می خورند، ما هم می خوریم، پس ما آن هاییم. تازه اگر هم بخوابیم می شویم مثل درختان و گیاهان. پس فرق ما با این ها چیست که خداوند اسم «انسان» بر ما گذاشته و ما را اشرف مخلوقات قرار داده؟! مواظب باشیم خدا را گم نکنیم و « بل هم اضل » نباشیم.
 

خود سازی

انسان این همه وسایل پیشرفته ساخته؛ تلفن، کامپیوتر، هواپیما. انسان همه این ها را می سازد ولی خودش را نمی سازد؛ همه این ها را می سازد ولی خودش را می بازد.
پیچ و مهره این همه وسیله را محکم می کند و آنقدر دقیق و میزان می بندد، اما پیچ و مهره خودش، پیچ و مهره ایمانش شل است؛ تق و لق می شود و می شکند.
 

 

پند و نصیحت

سفارش می کنم که از دین دست برندارید، از تقوا دست برندارید، از خدا دست برندارید. همه زندگی دنیا چند روز است و می گذرد. خدا ما را می برد، اما چه خوب است که ببرد و بخرد و چه بد است که ببرد و نخرد.
گوهر دل را به هر ناشناسی نفروش! این گوهر را به گوهر شناس بفروش، به کسی بفروش که قیمت آن را بداند. هر کسی قدر این گوهر را نمی داند. خریدار این گوهر پیامبر است. مشتری آن علی است.
 

خانه دل

انسان اگر خودش را با خدای خود پاک کند، کارهایش ساخته می شود؛ خدا در دلش قرار می گیرد. دل مؤمن خانه خداست و خانه ای که خدا در آن باشد برکت دارد؛ زندگی اش برکت دارد، عبادتش برکت دارد، (در نتیجه) آبرودار می شود و در دنیا و آخرت آبرومند زندگی می کند.

دل مؤمن خانه خداست؛ همان طور که اگر کسی در مسجد را بکند، یا مسجدی را خراب کند، بدترین گناه را کرده و همه می گویند، خانه خدا را خراب کرده، اگر کسی دل مؤمن را بشکند، یا او را برنجاند، کفر نعمت کرده و در دنیا و آخرت بارش سنگین است.
دل را خدا داده تا خانه خودش باشد؛ اما انسان دلش را کرده مهمانخانه که هر کسی بیاید و برود، دل را کرده خانه فساد.
 

 

استفاده نا به جا از عقل

عقل را خدا داده تا انسان بتواند بندگی کند، اما او عقل را در ( راه) گناه صرف کرده، در بی بند و باری صرف کرده.
 

فرزند صالح، اثر اعمال والدین

دختر و پسری که حساب سالمی با خدای خود دارند، به حد بلوغ می رسند و به امر خدا از راه حلال با هم ازدواج می کنند. حسابشان را هم با خدا به هم نمی زنند و لقمه حلال می خورند، این لقمه حلال، از همه میوه ها ولبنیات به امر خدا به گوهری تبدیل می شود که از صلب این پدر و مادر به وجود می آید.

 خدا بدن مادر را برای این گوهر انتخاب کرده، دست غیبی رحمت او دل این نوزاد را می سازد. رگ و پوست و خون و هستی او از خداست و از بدن مادر به نوزاد، روح دمیده می شود. این نوزاد واقعاً یک گوهر است؛ اگر معلم خوب، سرپرست خوب، پرورنده خوب این نوزاد را عمل بیاورد، سالم می ماند و یک بنده پاک و بی عیب می شود که خدا او را می خرد.

 اما اگر پدر و مادر او حساب خود را با خدا خراب کردند و معامله خود را با خدا به هم زدند و رابطه خود را با او قطع کردند، بچه ای که به دنیا می آید، دیگر گوهر نمی شود، پدر و مادری که به امر خدا کار ندارند، می شوند شیطان، بچه آن ها هم می شود شیطان.
 

قناعت

انسانی که میل به حقیقت پیدا کرد، عشق به حقیقت پیدا کرد، قانع می شود و قناعت می کند؛ چشمش قناعت می کند و آنچه نباید ببیند، نمی بیند.

 زبانش قناعت می کند و حرف نادرست نمی زند. گوشش قناعت می کند و هر چیزی نمی شنود. دست و پایش قناعت می کند و هر جایی نمی رود و فقط جایی می رود که خدا اجازه داده و به همین چیزهایی که خدا اجازه داده، قناعت می کند.
 


حق الناس

حق مظلوم، حق بندگان خدا، حق فقرا، حق افتادگان، همه حساب دارد، نباید پامال شود. البته خدا صبور است؛ صبر می کند تا بندگانش توبه کنند و برگردند. بنده اگر شیر هم باشد ـ که نیست ـ در برابر خدا هیچ است، هیچ هیچ. خدا صدای مظلوم را ـ هر جا که باشد ـ می شنود و به دادش می رسد.

مراقب باشیم لشکر شیطان را دور خودمان جمع نکنیم، به کسی ظلم نکنیم. به طرف رحمت خدا برویم. اگر هم می خواهی دوستی پیدا کنی، از علی و اولاد علی دوستی بهتر پیدا نمی شود.

 کسی دوست از این ها بهتر سراغ دارد؟ از قرآن بهتر دوستی هست؟ دوستی بهتر از خدا هست؟ دوست اولین و آخرین، نجات دهنده اولین و آخرین. خالق هستی، خالق دنیا و آخرت؛ کسی که حساب و کتاب و جواب و همه چیز دست اوست.
 

 

زاد و توشه

در این دنیا آب می خوری، برای تشنگی آخرتت هم آب بردار؛ تشنه ای را سیراب کن. غذا می خوری، برای آن جا هم بردار؛ گرسنه ای را سیر کن. لباس می پوشی، پوشش آخرتت را هم فراهم کن؛ برهنه ای را لباس بپوشان.

شکسته بازدید : 9 پنجشنبه 15 آبان 1393 نظرات (0)


1- اي عزيزان من! خود را بشناسيد كه شناختن خدا در خودشناسي است. كسي از اين انديشه (خداشناسي) زيان نديده است.

 2- كوشش بي جا براي دنيا مكنيد كه به غير روزي خود نتوانيد رسيد. غم و غصه دنيا را به خود راه ندهيد كه زيان در اين است.

 3- از هواپرستي كناره گيريد تا همه چيز به شما داده شود و بدانيد آن چه در هواپرستي مي جوييد در ترك هوا يافت مي شود.

 4- نفس را نبايد زياد در فشار گذاشت تا از فرمان سركشي كند؛ بلكه بايد همه لذايذ را به طور اعتدال به او داد. در اولين قدم بايد لذت شرك جلي و معصيت خدا را قطع كرد و به مرور زمان دست به امور ديگر زد.

 5- در مقابل شيطان به واجبات و ترك معاصي بپردازيد هنگامي كه قدرت معنوي تان افزوده شد به ترك مكروهات و انجام مستحبات بپردازيد.

 6- شخص غير روحاني اگر هوا پرست شود يا اطاعت شيطان كند ضرر به خودش مي رساند؛ ولي شخص روحاني ضررش به يك معني به جامعه مي رسد و لو اين كه به معني ديگر هوا پرستي ضررش به تمام عوالم - بشر و موجودات ديگر مي رسد.

7- در عبادت مقيد باشيد به كيف آن نه كم.

 8- در هر عمل عبادي كه انجام مي دهيد توجه داشته باشيد چه مي گوييد و با چه كسي سخن مي گوييد.

 9- عبادات ظاهري هر چند كه انسان را از كارهاي ناشايسته باز مي دارد. ولي اگر خلوص آنها زياده گردد، تقرب زيادتر گردد و مي تواند شما را به عبوديت رساند.

 10- اخلاص در اعمال را در پيشاني هر عملي قرار دهيد. اگر عمري بي خلوص اعمال خود را انجام دهيد، مثل حيواني هستيد كه براي روغن كشي شب و روز دور خود بچرخد، اما راهي طي نكرده باشد.

 11- بايد بدانيد اين جهان جز خواب و خور و اعمال ديگر شبيه آنها بيش نيست، اما اگر از اين خواب و خور نتيجه گيري كنيد، به جايي مي رسيد كه ملائكه حيران شما گردند و عالم به فرمان شما آيند.

 12- از افراط و تفريط در امور بپرهيزيد. به قدري كه احتياج به خواب داريد خواب برويد؛ نه بيداري زياد بكشيد كه از تمام امور شايسته اخروي و يا دنيوي بمانيد و نه زياد بخوابيد كه از مهم باز مانيد، بلكه بر طبق نظري كه خداوند به وسيله سفرايش معين فرموده عمل كنيد.

 13- در كسب علم و تحصيل علاوه بر امور گذشته بايد به وظيفه اصلي آشنا باشيد تا از علومي كه شما را فايده نمي بخشد، احتراز جوييد.

 14- رفقاي خود را بشناسيد، پس از آن رفاقت كنيد. مبادا با غافلين رفاقت كنيد كه شما را معين نيستند و از كار دنيا و آخرت هم شما را عائق و مانعند.

 15- از رفتن به قبرستان مسلمانان در هر شهري كه هستيد مضايقه ننماييد كه بهترين مذكر (تذكر دهنده) است.

 16- با اهل دل، دنياديده ها و پيرمر دها بسيار معاشرت كنيد كه معين دنيا و آخرتند.

 17- هميشه در فكر آن باشيد وظيفه خود را انجام دهيد، در هر لباسي، با هر كسي و در هر مقام، نه تملق كسي گوييد و نه در فكر آن كه نسبت به خود از كسي تملق بشنويد. بشر را يك مردن است، در راه وظيفه باشد يا برخلاف وظيفه.

 18- دل خود را محكم نگاه داريد و از جواني در تمام جزئيات و امور خود اين چنين باشيد تا در پيري بتوانيد چنين باشيد.

 19- از كوچكي اين انديشه را در سر داشته باشيد كه تمام قدرت ها در كف عنايت حق است، هيچ كس نمي تواند اگر خدا نخواهد به من صدمه اي زند، من بايد به وظيفه ام عمل كنم، و لو عالم با من دشمن شوند، اگر چنين شديد آن وقتي كه به مقام و رياست رسيديد يا آن كه وظيفه بزرگي براي شما پيش آ مد از عمل باكي نداريد.

 

20- از مشورت امور در هر امري، از اهلش مضايقه نكنيد.

 21- در امر ازدواج آن قدري كه بايد به فكر نجابت طرف باشيد، به فكر جهات ديگر نباشيد؛ چنانچه توانستيد جمع بين نجابت و جهات ديگر بنماييد، چه بهتر و الا نجابت مقدم است.

 22- استقامت و پايداري در امور را مركب هر امري قرار دهيد، تا آن مركب به زير پاي شما است به منزل خواهيد رسيد و الا با پاي لنگ در امور دنيوي و اخروي كجا توان به منزل رسيد. هر چه امر و مقصد بزرگ تر و شريف تر باشد، استقامت در آن بايد بيشتر باشد.

 23- آن وقتي كه به امري از امور دنيوي و اخروي و معنوي موفق شديد، بدانيد كه خداوند شما را موفق كرده، چون استقامت ورزيديد از خدا هم كمك مي رسد و اگر استقامت نورزيد يد گويا به خداوند عملاً گفته ايد: اين چيزي كه به ما داده اي نمي خواهيم.

 24- در هر امري صبر و بردباري را پيشه خود قرار دهيد، خداوند با صابرين است.

 25- اگر مي توانيد در شبانه روز چند ساعتي يا لااقل پنج دقيقه را هم به فكر خود باشيد، تا بر شما روشن شود چه كاره هستيد، براي چه هستيد، كجا مي رويد تا عمر به غفلت نگذرد.

 26- محاسبه و مراقبه را در تمام اعمال و گفتار و كردارتان بايد داشته باشيد، نه سالي يك مرتبه، نه ماهي يك مرتبه؛ بلكه شبانه روزي يك مرتبه، اگر نگوييم ساعتي يك مرتبه محاسبه و هرآني مراقبه لازم است.

 27- هميشه پشتيبان حق و حقيقت باشيد، آمر به معروف و ناهي از منكر باشيد نه آن كه خود هم داخل و با گناهكاران باشيد.

 28- اي عزيزان من! عقل از بين نمي رود ولي حب جاه، مال، فرزند و ساير علايق در كنار گذاشتن عقل تأثير بسزايي دارد.
29- در جواني عوض آن كه به فكر معيشت پيري باشيد به فكر خود باشيد، ملكات و سرمايه هاي معنوي براي خود تهيه كنيد تا در پيري از آن استفاده كنيد.

 30- ادب در زندگي را زينت هر عملي قرار دهيد كه به عزت و سعادت دنيا و آخرت زندگي كنيد.

 31- در مقابل پدر و مادر مراعات ادب و احترام كنيد، زيرا ايشان واسطه هستي و هر سعادتي كه نصيب شما شود، شده اند.

 32- بالاخره روزي ما را از اين تعلقات و آنچه كه بدان دل بسته ايم جدا مي كنند و مي برند و به تعبير شاعر: «عمري است پرده بستيم بر ديده خدابين / عمر دگر بيايد اين پرده ها دريدن» ما هر روز پرده اي روي پرده هاي غفلت قبلي مي آوريم و مرتب وابستگي جديدي به وابستگي هاي قبلي مان اضافه مي كنيم. مال و مقام و چيزهاي ديگر، هر كدام زنجيري است كه به روح مان مي بنديم، آن وقت هنگامي كه ملك الموت مي آيد و مي خواهد چيزهايي را كه ما 60 يا 70 سال برگردن بسته ايم در يك لحظه قطع كند، براي مان دشوار است. اجمالاً بهتر است نبنديم تا نخواهيم باز كنيم، يا آن طور وابسته نباشيم كه دل كندن مشكل باشد.
33- از همسرتان تشكر كنيد هر چند غذايي كه پخته شور يا بد شده است. وقتي از غذا ابراز رضايت مي كنيد همسرتان خوشحال مي شود و اين باعث رشد و پيشرفت معنوي شما مي شود. يك بار من در جواني در خانه با خانواده بد اخلاقي كردم در عالم معنا به من گفتند: بيست سال ناله هاي تو بي اثر شد.
34- روزي كه در محضر مبارك يكي از اين بزرگان بوديم در مورد لزوم روضه امام حسين(ع) تمثيل زيبايي داشتند، ايشان فرمودند: «موبدان زرتشتي به آتش اعتقاد دارند و هرگز اجازه نمي دهند آتش عبادتگاه شان خاموش شود، چه خوب است ما نيز نسبت به آتش درون مان نسبت به امام حسين(ع) و ائمه(عليهم السلام) همچون آنان اصرار بورزيم.» پيامبر(ص) مي فرمايند: «در شهادت امام حسين(ع) حرارتي در دل هاي مومنين افروخته شده كه هرگز سرد نخواهد شد»، چه خوب است هميشه به امام حسين(ع) توسل داشته باشيم و گرماي عشق و محبت ايشان را هميشه در قلب هاي مان زنده و برافروخته نگاه داريم.

 35- از علامه طباطبايي(ره) سوال كردم: «آيا امكان تشرف به محضر امام زمان(عج) وجود دارد و در صورت امكان چه اعمال و دستوراتي تشرف را حاصل مي كند؟»
ايشان فرمودند: در اين مورد، رعايت سه مطلب ضروري است:
- براي ديدار امام زمان(عج) بايد بسيار باتقوا و پرهيزكار بود.
- بايد محبت، عشق و معرفت فرد زياد باشد. البته هرگز كسي نخواهد توانست به حدي معرفت كسب كند كه درخور امام زمان(عج) باشد، اما مي توان در حد توان نسبت به اين مسئله تلاش كرد.
- مداومت كردن بر يكي از زيارت هاي مشهور.
خود ايشان در اين مورد زيارتي را كه با «سلام علي آل ياسين» آغاز مي شود توصيه مي فرمودند.
36- بايد توجه بسيار به خوردن غذاي حلال داشته باشيم. غذاي حلال، اثرات مثبت بسيار در وجود فرد به جا مي گذارد و لقمه غيرحلال، اثرات منفي بسيار با خود همراه دارد حتي از لقمه شبهه ناك بايد پرهيز كرد، زيرا چنين لقمه اي نيز مانع و حجابي براي رسيدن به قرب الهي و زيارت مولا مي گردد.

 37- براي رسيدن به قرب الهي و حضور در محضر حضرت مهدي (عج) بايد راه عارفان و عالمان را پيمود. در اين بين، بايد مراقب باشيم كه اسير تصوف نشويم و بين راه عارفان و صوفيان تفكيك قائل شويم.
- عارفان به مرجعيت شيعه معتقدند اما صوفيان چنين اعتقادي ندارند.
- آنان به طريقت، شريعت و حقيقت تأكيد دارند و يك فرد را صاحب طريقت مي دانند؛ مثلاً مي گويند بعد از امام رضا(ع) آقاي فلاني نائب ايشان است، اما ما بعد از امام رضا(ع) امامان ديگر تا امام زمان(عج) را نائب مي دانيم و در زمان غيبت امام زمان(عج) نيز نائبان و مراجع تقليد را جانشين ايشان مي دانيم.
- ذكرها و وردهاي اين دو گروه نيز متفاوت است. اهل تصوف ذكرهاي خاص خود را دارند، اما عارفان ذكرها و دعاهايي را مي خوانند كه از جانب امامان معصوم(ع) صادر شده و مناجات هايي شناخته شده است.
- در محل عبادت دو گروه نيز تمايز هست. صوفيان در خانقاه عبادت مي كنند و عارفان در مسجد؛ چنان كه حضرت محمد(ص) و امامان(عليهم السلام) نيز چنين بوده اند و جايگاه عبادت و حتي درس هاي شان نيز مسجد بوده است.
- داشتن اعتقاد، محبت و توجه به امام زمان(عج) وجه تمايز ديگر اين دو گروه است. اهل عرفان همه توجه و اعتقادشان به سمت اوست و گويي جز او چيزي در قلب شان راه ندارد، اما اهل تصوف، صحبت و يادي از امام زمان(عج) نمي كنند و به ايشان اظهار ارادت خاصي ندارند، اين مسئله با مدتي همنشيني با آنان آشكار مي شود و همه اش از قطب خود ياد كرده و اظهار سرسپردگي به او را دارند.

 
38- با علماي عامل، مجالست خود را ترك نكنيد كه اگر گفتار آنها شما را رهبر نشود، عمل شان شما را رهبري كند.

 39- دنيا جاي پايداري نيست، گذرگاهي است به قدر رفع احتياج، دل به اين گذرگاه نبنديد.

 
40- عدم ارتكاب به گناه داشته باشيم. اگر فردي خود را ملزم به انجام دستوراتي كند، ذكرهايي بگويد و چله اي هم بگيرد، اما خود را از گناه دور نكند و پرهيزكار نباشد، به خواسته خود نخواهد رسيد. همنشين و دوست ما بايد هم فكر و هم عقيده ما و نيك انديش و درستكار باشد.

شکسته بازدید : 8 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

آنچه می‌دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی‌دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شوید؛ و اگر روشن شدید، بدانید که بعضی معلومات را زیر پا گذاشته‌اید. محمدتقی بهجت

نگاه تند به زیردست، برای ترساندن آزاررسانی از نوع حرام است؛ و تبسم به عاصی و گناه‌کار، برای تشویق، یاری بر معصیت است. محمدتقی بهجت

به فكر خود باشيم، خود را اصلاح كنيم. اگر به خود نرسيديم و خود را اصلاح نكرديم، نمي توانيم ديگران را اصلاح كنيم.محمدتقی بهجت

اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود. محمدتقی بهجت

واي بر ما اگر در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها از حرام اجتناب نكنيم! زيرا همين غذاها است كه منشأ علم و ايمان و يا كفر ما مي شود! محمدتقی بهجت

خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه (مکان‌ها)، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد. محمدتقی بهجت

کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش (گریزان بودن) از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت‌ها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می‌شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان ـ در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنهاـ سبب می‌شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد. محمدتقی بهجت

هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي فرمايد! محمدتقی بهجت

اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم. محمدتقی بهجت

با كسي نشست و برخاست كنيد كه همين كه او را ديديد به ياد خدا بيفتيد، به ياد طاعت خدا بيفتيد، نه با كساني كه در فكر معاصي هستند و انسان را از ياد خدا باز مي‌دارند. محمدتقی بهجت

وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

دنياپرستان را بنگريد كه به چه دل بسته‌اند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنيايي از كاغذ و مقوا و خانه عنكبوت! محمدتقی بهجت

منبع:jomalatziba.blogfa.com

شکسته بازدید : 8 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

 

دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. امام حسن عسكري(ع)

تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

از افشاى اسرار و رياست‏جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند. امام حسن عسكري(ع)  

 عبادت کردن به زیادی نماز و روزه نیست بلکه حقیقت عبادت زیاد در کار خدا اندیشیدن است. امام حسن عسكري(ع)

 هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه كند، او را زينت بخشيده; و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است. امام حسن عسكري(ع)

 جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلگیر شوند. امام حسن عسكري(ع)

 هر كه به نشستن در جاهاي معمولي مجلس پسنده كند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت مي فرستند تا برخيزد. امام حسن عسكري(ع)

 بهترين دوست و برادر، آن فردى است كه خطاهاى تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند 

بر طاعت خدا صبر کن ، از معاصي  خدا صبر کن ، دنيا همان ساعتي است ، آنچه رفته نه شادي دارد و نه غم ، آنچه نيامده نداني که چيست ؟. امام حسن عسكري(ع)
بهمان ساعتي که در آني صبر کن همچنان باشد که تو رشک برده شده اي. امام حسن عسكري(ع)

 خنده بی جا از نادانی است. امام حسن عسكري(ع)

 مؤمن برای مؤمن برکت و برای کافر، اتمام حجت است. امام حسن عسكري(ع)

 دل نابخرد در دهان اوست و دهان خردمند فرزانه در دل او. امام حسن عسكري(ع)

 کسی که با خدا مانوس شد از مردم گریزان می گردد . امام حسن عسكري(ع)

منبع :http://jomalatziba.blogfa.com

شکسته بازدید : 6 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

 

بهترین كارها در پیش خدا نگهداری زبان است . حضرت محمد (ص)

بدترين دروغ‌ها گمان بد به مردم بردن است. حضرت محمد (ص)

از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق را از حق دار دریغ نمیدارد . حضرت محمد (ص)

هر گاه ديدى كه مؤمن خاموش و با وقار است به او نزديك شو زيرا كه او كلمات حكمت آميز گويد.حضرت محمد (ص)

هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

از رحمت الهی دور باد آن کسی که ثروتمندی را به علت مال و سرمایه اش تکریم و احترام نماید. حضرت محمد (ص)

ميان شما زمامداران بدى ميباشد پس هر كس گفتار آنان را تصديق كند و آنان را در ستم ‏هايشان همكارى و كمك نمايد از امت من نخواهد بود آن كس و من هم پيغمبر او نيستم و روز قيامت در حوض بر من وارد نخواهد شد. حضرت محمد (ص)

زينهار كه منازعه با مردم نكنيد كه كرامت را مي‌برد و مروّت را برطرف مي‌كند. حضرت محمد (ص)

كسي كه از خدا طلب خير مي‌كند حيران نمي‌شود و كسي كه در كارها با مردم مشورت مي‌كند پشيمان نمي‌شود. حضرت محمد (ص)

هر كس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیكتر است . حضرت محمد (ص)

آنكه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه كس دور اندیشتر است . حضرت محمد (ص)

برترین عبادت ها انتظار فرج است. حضرت محمد (ص)

نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

هیچ مومنی حق ندارد خود را ذلیل و پست نماید. حضرت محمد (ص)

اهل بهشت بر چیزی از مالهای دنیا پشیمان نمیشوند ( حسرت نمیخورند ) مگر بر آن ساعتی که در دنیا بر آنان گذشت و به یاد خدا نبودند. حضرت محمد (ص)

در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى کنم: گمراهى، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کرده باشند. گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها. مشتهیات شکم، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى. حضرت محمد (ص)

هر كس زبانش را نگهدارد خداوند بديهاى او را ميپوشاند و هر كس خشم خود را فرو برد خداوند از عذابش او را نگهدارد و هر كس از خدا پوزش طلب كند خدا هم از او ميپذيرد. حضرت محمد (ص)

بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد. حضرت محمد (ص)

دنیا زندان مومن و بهشت کافران است و مرگ پلی است که مومنان را به بهشت می رساند و کافران را به دوزخ . حضرت محمد (ص)

منبع :http://jomalatziba.blogfa.com

شکسته بازدید : 4 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

 

تقوا در رأس همة ارزش هاي اخلاقي است.  حضرت علی(ع)

 نماز موجب نزديكي هر پارسايي به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چيزي زكاتي دارد، و زكات تن، روزه، و جهاد زن، نيكو شوهر داري است. حضرت علی(ع)

 

 روزي را با صدقه دادن فرود آوريد.حضرت علی(ع)

 

نابود شد ، كسي كه ارزش خود را ندانست. حضرت علی(ع)

 

اگر به آنچه كه مي خواستي نرسيدي، از آنچه هستي نگران مباش. حضرت علی(ع)

 

هم نشين بي خرد مباش، كه كار زشت خود را زيبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشي. حضرت علی(ع)

 

كار اندكي كه ادامه يابد، از كار بسياري كه از آن به ستوه آيي اميدوار كننده تر است. حضرت علی(ع)

 

هنگامي كه توانايي فزوني يابد، شهوت كاستي گيرد. حضرت علی(ع)

 

اي فرزند آدم ! خودت وصي مال خويش باش، امروز به گونه اي عمل كن كه دوست داري پس از مرگت عمل كنند.  حضرت علی(ع)

 

هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت كنيد.حضرت علی(ع)

 

وفاداري با خيانت كاران نزد خدا نوعي خيانت، و خيانت به خيانت كاران نزد خدا وفاداري است. حضرت علی(ع)

 

اي فرزند آدم ! اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده، از عمر تو باشد خدا روزي تو را خواهد رساند. حضرت علی(ع)

 

هر گاه مستحبات به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد. حضرت علی(ع)

 

جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و كوتاهي ورزند ! .حضرت علی(ع)

 

هر گاه خدا بخواهد بنده اي را خوار كند، دانش را از او دور سازد.  حضرت علی(ع)

  

مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستي مادرش نمي توان سرزنش كرد. حضرت علی(ع)

 

 از نافرماني خدا در خلوت ها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است، داوري كند. حضرت علی(ع)

 

بي نيازي از عذرخواهي، گرامي تر از عذر راستين است.حضرت علی(ع)

 

براي هر كسي در مال او دو شريك است: وارث، و حوادث. حضرت علی(ع)

 

برترين بي نيازي و دارايي، نااميدي است از آنچه در دست مردم است. حضرت علی(ع)

 

ستودن بيش از آن چه كه سزاوار است نوعي چاپلوسي، و كمتر از آن،‌ درماندگي يا حسادت است. حضرت علی(ع)

 

سخت ترين گناه آنكه گناهكاران را كوچك بشمارد.حضرت علی(ع)

  

از حرام دنيا چشم پوش، تا خدا زشتي هاي آن ر ا به تو نماياند، و غافل مباش كه لحظه اي از تو غفلت نشود. حضرت علی(ع)

 

سخن بگوييد تا شناخته شويد، زيرا كه انسان در زير زبان خود پنهان است. حضرت علی(ع)

 

بسا سخن كه از حملة مسلحانه كارگر تر است.حضرت علی(ع)

  

سخت ترين گناهان، گناهي است كه گناهكار آن را سبك شمارد.حضرت علی(ع)

 

چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراواني است كه رنج آور باشد.حضرت علی(ع)

 

خدا عقل را به انساني نداد جز آن كه روزي او را با كمك عقل نجات بخشيد. حضرت علی(ع)

 

 هر كس با حق در افتاد نابود شد. حضرت علی(ع)

 

قلب، كتاب چشم است. (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند.) حضرت علی(ع)

 

 

با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتي سخن مگو، و با كسي كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن. حضرت علی(ع)

 

در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمي پسندي دوري كني. حضرت علی(ع)

بزرگ ترين عيب آنكه چيزي را در خود داري، بر ديگران عيب بشماري ! حضرت علی(ع)

 

با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.حضرت علی(ع)

 

اگر بر دشمنت دست يافتي، بخشيدن او را شكرانة پيروزي قرار ده. حضرت علی(ع)

 

ناتوان ترين مردم كسي است كه در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوان تر آن كه دوستان خود را از دست بدهد. حضرت علی(ع)

 

چون نشانه هاي نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسي نعمت ها را از خود دور نسازيد. حضرت علی(ع)

 

از كفارة گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است. حضرت علی(ع)

 

اي فرزند آدم ! زماني كه خدا را مي بيني كه انواع نعمت ها را به تو مي رساند تو در حالي كه معصيت كاري، بترس.حضرت علی(ع)

 

بخشنده باش اما زياده روي نكن، در زندگي حسابگر باش اما سخت گير مباش. حضرت علی(ع)

 

عمل مستحب انسان را به خدا نزديك نمي گرداند اگر به واجب زيان رساند. حضرت علی(ع) 

 

خوشا به حال كسي كه به ياد معاد باشد، براي حسابرسي قيامت كار كند، با قناعت زندگي كند، و از خدا راضي باشد.حضرت علی(ع)

 

گناهي كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكي است كه تو را به خود پسندي وا دارد. حضرت علی(ع)

 

هيچ ثروتي چون عقل، و هيچ فقري چون ناداني نيست. هيچ ارثي چون ادب، و هيچ پشتيباني چون مشورت نيست. حضرت علی(ع)

 

ثروت، ريشة شهوت هاست. حضرت علی(ع)

 

از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است. حضرت علی(ع)

 

ارزش هر كس به مقدار دانايي و تخصص اوست. حضرت علی(ع)

 

بي ارزش ترين دانش، دانشي است كه بر سر زبان است، و برترين علم، علمي است كه در اعضا و جوارح آشكار است. حضرت علی(ع)

 

عفت ورزيدن زينت فقر و شكر گذاري زينت بي نيازي است.حضرت علی(ع)

 

خوابيدن همراه با يقين، برتر از نماز گذاردن با شك و ترديد است. حضرت علی(ع)

 

مردم براي اصلاح دنيا چيزي از دين را ترك نمي گويند، جز آنكه خدا آنان را به چيزي زيانبار تر دچار خواهد ساخت. حضرت علی(ع)

 

دوست، دوست نيست مگر آنكه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتاري، آن هنگام كه حضور ندارد، و پس از مرگ. حضرت علی(ع)

  

آنكه پاداش الهي را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است. حضرت علی(ع)

 

برادرت را با احساني كه در حق او مي كني سرزنش كن، و شر او را با بخشش بازگردان.حضرت علی(ع)

 

فقر، مرگ بزرگ است ! . حضرت علی(ع)

 

اي فرزند آدم ! آنچه را كه بيش از نياز خود فراهم كنيد، براي ديگران اندوخته ايد.حضرت علی(ع)

 

كسي كه درخت شخصيت او نرم و بي عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.  حضرت علی(ع)

 

حسادت بر دوست، از آفات دوستي است. حضرت علی(ع)

 

بدترين توشه براي قيامت، ستم بر بندگان است.  حضرت علی(ع)

 

خود را به بي خبري نماياندن از بهترين كارهاي بزرگان است. حضرت علی(ع)

 

آن كس كه لباس حيا بپوشد كسي عيب او را نبيند.حضرت علی(ع)

 

سنگ غصبي در بناي خانه، ماية ويران شدن آن است. حضرت علی(ع)

 

هر چند اندك؛ و ميان خود و خدا پرده اي قرار ده هر چند نازك ! . حضرت علی(ع)

 

خدا را در هر نعمتي حقي است، هر كس آن را بپردازد، فزوني يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهي كند، در خطر نابودي قرار گيرد. حضرت علی(ع)

منبع :http://jomalatziba.blogfa.com

 

شکسته بازدید : 7 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

جملات حکیمانه

دعا ونیایش قبل از آنکه ابزار زندگی باشند، ابزار بندگیاند و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند، حاجت دل را روا میکنند و برتر از آنکه سفرهی نان را فراخی بخشند، گوهر جان را فربهی میدهند. محمداسماعیل دولابی

در دعا هم از نیاز عاشق سخن میرود، هم از ناز معشوق؛ هم از احتیاج این و هم از اشتیاق، او هم از انس هم از خوف، هم از محبت هم از معرفت، هم از توبه و انابت هم از کرم و اجابت، هم حاجتی معیشتی و زمینی هم از مطلوبات آرمانی و آسمانی، هم از تسلیم و هم از تعلیم. محمداسماعیل دولابی

سوال نکن شاید خدا به تو بفهماند .
گدایی نکن شاید خدا غنی ات کند .
به قلبت فشار نیاور شاید خدا مشکلت را حل کند .
چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی یک شاید کنار زندگی ات بگذار .
محمداسماعیل دولابی

لحظه ای تفکر کنید و چیزهای  بی ارزش که فانی هستند را برشمارید و با بهره گیری از صفت آگاهی آن ها را بسنجید ، سپس نتیجه گیری کنید چیزهایی که رفتنی و فانی است و فقط در دنیا هستند و این را باور قلبی داشته باشید ، آن وقت آرامشی وصف نشدنی خواهید داشت. محمداسماعیل دولابی

گروهی محبت را می فروشند برای سیر کردن شکم و فرج خود. اینها چقدر احمقند، باید برای خرید محبت از شکم و فرج صرف نظر کرد...
قدر محبت را بدان، نکند آن را به چیزی های کوچک بفروشی. حب فقط برای خدا و خوبان خداست.
محمداسماعیل دولابی

خلاصه و لب اخلاق دو کلمه است : مرنج و مرنجان محمداسماعیل دولابی

اگر شکر کردید برای شما زیاد می کنم...
یعنی شکر هر چیزی مناسب خود آن چیز است. شکر پول کمک کردن و انفاق به فقیر است، شکر علم تعلیم دادن است، شکر قدرت گرفتن دست ضعیف است. اینها شکر نعمتند. شکر منعم، یعنی خدا را عبادت کنیم چون سزاوار عبادت شدن است نه برای اینکه به ما نعمت داده است.
محمداسماعیل دولابی

اگر خداوند را می خواهید بجویید در زمین و آسمان نیابید که پیدا نمی شود چون خود رحمانش فرمودند:
زمین و آسمان وسعت مرا ندارد دل مؤمن جایگاه من است.
محمداسماعیل دولابی

هر مصنوعی صانعش را نشان می‎دهد. به هر چیزی نگاه کنی، سازنده‎ی آن را یاد می‎کنی. قالی را می‎بینی، می‎گویی عجب قالی‎بافی داشته است. ساختمان را می‎بینی، می‎گویی عجب معماری داشته است. خودت را چه؟ اگر خودت را هم جلوی آیینه نگاه کنی، یاد خدا می‎افتی... محمداسماعیل دولابی

در دنيا اگر خودت را مهمان حساب كني و حق تعالي را ميزبان ، همه غصّه ها مي رود . چون هزار غصّه به دل ميزبان است كه دل ميهمان از يكي از آنها خبر ندارد .
هزار غم به دل صاحبخانه است كه يكي به دل مهمان راه ندارد . در زندگي خودت را ميهمان خدا بدان تا راحت شوي .
اگر در ميهماني يك شب بلايي به تو رسيد شلوغ نكن و آبـــروي صاحبخـــانه را حفظ كن.
محمداسماعیل دولابی

اعمال هر كس به اندازه معرفتش قیمت دارد . خلوص عمل بسته به میزان معرفت است . اعمالی كه از محبت سرچشمه می گیرد خلوصش بیشتر است. محمداسماعیل دولابی

از دنيا نگو، از خلق نگو ، از خودت هم نگو، از خدا بگو. چند وقت که از تنها از خدا بگويي اگر غير از او چيزي هم وجود داشته باشد از يادت مي‌رود و غير او را فراموش مي‌کني. محمداسماعیل دولابی

منبع :http://jomalatziba.blogfa.com

 

شکسته بازدید : 7 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

 

وبلاگ جملات حکیمانه

چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟ آن كس كه به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود، مسلما زیان كرده است . امام حسین(ع)

 

به شما سفارش می كنم كه تقوا را پیشه خود سازید، زیرا خداوند ضامن شده است كه افراد باتقوا را از آنچه كه مكروه ایشان است ، به آنچه كه خوشایندشان است ، رهنمون شود و "او را از آن جا كه فكر نمی كند، روزی دهد". امام حسین(ع)


كسی كه بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرف تار می شود . امام حسین(ع)

آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد، امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد. امام حسین(ع)

 

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند. امام حسین(ع)

 

چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد. امام حسین(ع)

 

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید. امام حسین(ع)

  

برحذر باشید از ستم کردن  بر كسي كه جز خدا كسي را ندارد. امام حسین(ع)

 

بهترين ثروت آن است كه انسان به وسيلة آن آبروي خود را حفظ نمايد.امام حسین(ع)

 

اگر حوادث سه گانه فقر، بيماري و مرگ وجود نداشت، انسان در برابر هيچ چيز سر فرود نمي‌آورد. امام حسین(ع)

 

خداوندا، تو آگاهی كه آنچه انجام دادیم ، نه برای رقابت در كسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلكه برای این بود كه نشانه های راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح كنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احكام تو عمل كنند. امام حسین(ع)

  

كسانی كه رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.امام حسین(ع)

  

از كاری كه باید از آن پوزش خواست حذر كن كه مؤمن بدی نمی كند و عذر نمی خواهد و منافق هر روز بدی می كند و معذرت می خواهد. امام حسین(ع)

 

كسی كه گرفتاری و اندوه مؤمنی را برطرف كند و او را آسوده كند، خداوند گرفتاری و اندوه دنیا و آخرت را از او رفع می كند. امام حسین(ع)

  

بهای شما چیزی جز بهشت نیست ، پس خود را به غیر آن مفروشید، زیرا هر كس به دنیا راضی گردد ( هدفش فقط رسیدن به دنیا باشد ) به چیزی پست راضی شده است . امام حسین(ع)

 

این را دانسته باشید عالی ترین نعمتهایی كه خداوند به شما داده است ، احتیاج هایی است كه مردم به شما دارند، مراقب باشید كه با بی اعتنایی به نیازمندان ، این نعمت ها را رد نكنید كه تبدیل به نقمت و بلا خواهد شد. بدانید كه كار نیك علاوه بر آن كه موجب ستایش گری مردم است ، به دنبال آن هم پاداش الهی در كار است . اگر ممكن بود كه (كار نیك ) را به صورت انسانی ببینید، او را شخصی خوش رو، بسیار زیبا مشاهده می كردید، كه هر بیننده ای از دیدارش لذت می برد، و چنان چه می شد (كار زشت ) را به صورت انسان ببینید، شخصی زشت و بدقیافه به چشم شما می آمد كه دلها از آن نفرت می گشت و چشم ها از دیدار روی نحسش فرو بسته می شد. امام حسین(ع)

 

شكر نعمت های گذشته موجب می شود كه خدای متعال نعمت های تازه ای به انسان لطف كند. امام حسین(ع)

 

شما را به تقوا و خویشتن داری سفارش می كنم و شما را از روزهای خدا (روز قیامت و مرگ و...) می ترسانم و شما را اندرز می دهم .

فكر كنید به آن هنگام كه مرگ با آن قیافه هول انگیز و آمدن نامطلوب و طعم ناگوارش ، در روح شما چنگ انداخته و میان شما و عمل فاصله گشته است ، باز هم در طول عمر به فكر تن پروری باشید.

می بینم شما را كه مصیبت مرگ ناگهان گریبانگیرتان شده است و شما را از روی زمین به اندرون می كشاند و از بلندی زمین به پستی آن می نشاند و از انس و الفت زمین به سوی وحشت قبر منتقل می سازد و از روشنایی و صفای زمین به درون تاریكی و ظلمت قبر می برد و از صحنه پهناور آن به تنگنای گور می كشاند، به آن زندانی كه نزدیك ترین بستگان هم ملاقات ندارند، به جایی كه بیمارش عیادت ندارد و به هیچ ناله و فریادی پاسخ نمی دهند. خداوند ما و شما را بر مشكلات این روز پیروز سازد، و ما و شما را از مجازات آن روز نجات بخشد، و ما و شما را مستوجب پاداش عظیم قرار دهد. امام حسین(ع)

 

بر تو لازم است که خود را از هوای نفس در امان نگه داری؛ چرا که هیچ چیز لذّت بخش تر از سامان یابی و خوب شدن نیست. صبحگاهان به گونه ای آماده مرگ باش که گویی تا شب زنده نخواهی ماند. چه بسیار شب رو  تن درستی که میان ما بود و نوحه گرانش پیش از بامداد خبر مرگ او را فریاد زدند. پیش از مرگ شتاب کن و در آن کوش که از گناهان بزرگی که کرده ای توبه کنی. صاحب وقار آن نیست که از اصلاح دوری گزیند بلکه باوقار کسی است که همواره برای رستگاری مهیا باشد.امام حسین(ع)

 

 

منبع :http://jomalatziba.blogfa.com

شکسته بازدید : 9 چهارشنبه 07 آبان 1393 نظرات (0)

 

حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱. زیارتش قبول شود. ۲. سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.

اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم.

 

مرحــوم آیت الله سیدعلــی آقا قاضــی و زیارت عاشــورا:

منقول است که کسی از نزدیکان مرحوم عارف بزرگ حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی ، ایشان را بعد از رحلتشان در عالم رویا دید و از

ایشان سوال میکند: چه عملی در آن جهـان از همــه مهــمتـر است؟ ایشان می فرمایند: زیـارت عـــاشــــــورا ،آنگاه اضافه میکنند که من

پشیمانم که چرا در دنیا روزی یکبار زیارت عاشورا خواندم و دوبار آن را نخواندم.

آیت الله بهجت: هر کس زیارت عاشورا را قرائت کند حاجات او هرچه باشد برآورده شود و نا امید از درگاه خدا باز نگردد.گریه بر سیدالشهدا (ع) از افضل مستحبات باشد. گریه بر سیدالشهدا (ع) از همه مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب! چون نماز شب حالتی جسمی دارد ولی گریه بر سیدالشهدا (ع) رقّت روحی است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است


آیت اللّه شبیری زنجانی،یکی از چشم‌های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‌ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان ـ حتی پزشکان خارج از کشور ـ به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‌شد. ولی آن شخص شفا یافت. یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به وی فرمود: «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم.

 آثار و بركات زيارت عاشورا

 تعليم زيارت عاشورا
علقمه بن محمد حضر مى گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم : به من دعايى تعليم بده كه با آن دعا در اين روز (عاشور) هنگامى كه زيارت مى كنم او را (امام حسين عليه السلام ) بخوانم . و دعايى تعليم بده كه با آن دعا، هنگامى كه او را از نزديك يا هنگامى كه از خانه ام و از راه دور (و به قصد زيارت بدان سو) اشاره مى كنم ، بخوانم . حضرت فرمود: اى علقمه پس از آن كه به آن حضرت با سلام اشاره كردى ، دو ركعت نماز بخوان و پس از آن اين قول (متن زيارت ) را مى خوانى . پس هنگامى كه اين زيارت را خواندى در حقيقت او را به چيزى خواندى كه هركس از ملايكه كه بخواهند او را زيارت كند به آن مى خواند. و خداوند براى تو هزار هزار سيئه محو مى كند، تو را هزار هزار درجه بالا مى برد. جزو كسانى مى باشى كه در ركاب حضرت به شهادت رسيدند، حتى در درجات آنها هم شريك مى شوى و براى تو ثواب هر پيامبر و رسولى و هر كس كه حسين عليه السلام را از زمان شهادتش تا به حال زيارت كرده ، را مى نويسند. مى گويى : ((السلام عليك يا ابا عبدالله .... پس از نقل زيارت مى فرمايد: يا علقمة ان استطعت اءن تزوره فى كل يوم بهذه الزيارة من دهرك فافعل . فلك ثواب جميع ذلك ان شاء الله : اى علقمه ! اگر توانستى هر روز از عمرت آن حضرت را با اين زيارت ، زيارت كنى ، اين كار را انجام بده ، پس براى تو ثواب تمام اين زيارت است )).
 سفارش امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام به صفوان مى فرمايند:
زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستى كه من چند چيز را براى خواننده آن تضمين مى كنم .
1-
زيارتش قبول شود.
2- سعى و كوشش او مشكور باشد.
3- حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد....
بعد فرمود: اى صفوان ! هرگاه حاجتى براى تو به سوى خداوند متعال روى داد. پس به وسيله اين زيارت به سوى آن حضرت توجه كن از هر جا و مكانى كه هستى و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه كه برآورده مى شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد كرد.
آرى ، هر كس حاجت بزرگى داشته باشد حوايج و خواسته هايش با چهل روز خواندن زيارت عاشورا برآورده مى شود. تجربه گواه هر عارف و عامى است كه ما در اين جا نمونه هايى از حكايات را خواهيم آورد.
 سيره شيخ مرتضى انصارى (رحمة الله عليه (
در شرح احوال مرحوم شيخ مرتضى ، نواده شيخ انصارى آورده اند كه ؛
((
از جمله عاداتش خواندن زيارت عاشورا بوده كه در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را مى خواند و بر آن بسيار مواظبت مى نمود. بعد از وفاتش كسى او را در خواب ديد و از احوالش پرسش كرد؛ در جواب سه مرتبه فرمود: ((عاشورا، عاشورا، عاشورا،))
 سيره ميرزاى قمى
اين مرد بزرگ ، هرگز نماز شب و زيارت عاشورا و نماز جماعت را ترك نكرد، و هرگاه به مسجد نمى رفت ، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت مى خواند. بسيار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات مى ورزيد. و در اصلاح امور مسلمان ها، اهتمامى عجيب داشت . حاكم دهكده خوانسار دستور داد مخصوص وى ، يك مسجد جامع ساختند كه هميشه نماز جمعه و جماعتش در آن مسجد برپا مى شد.
 سيره شهيد قدوسى
شهيد آيت الله قدوسى (رحمة الله عليه ) به خاندان عصمت و طهارت عشق مى ورزيد، به زيارت جامعه و عاشورا، و توسل به خاندان پيغمبر و شركت در جلسات روضه و سوگوارى حضرت سيد الشهداء مقيد بود.
مرحوم قدوسى مى فرمود: علامه طباطبايى ، به اين معنا تاكيد دارد و در ايام محرم و صفر، زيارت عاشورايش ترك نمى شود و به زيارت جامعه اهتمام دارد.
 دريافت علوم خاص
يكى از دوستان مرحوم قدوسى مى نويسد:
... ظاهرا ايشان نسبت به ((زيارت عاشور)) مواظبت داشت . چون ، موقعى كه دادستان كل بود، من در خواب ديدم كه بر اثر خواندن زيارت عاشورا، به ايشان علوم خاصى داده شده ، وقتى به ايشان عرض كردم ، متاءثر شد و گفت : مدتى است توفيق پيدا نكرده ام . و اين بر اثر كثرت كارشان در دادستانى بود، و آن كارها را ولى مى دانست ؛ از اين رو بود كه فرمود:
مدتى است كه به خواندن زيارت عاشورا، موفق نشده ام .
 سيره ميرزاى محلاتى
مرحوم ميرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش ، زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيمارى يا امرى ديگر نمى توانست بخواند، نايب مى گرفت .
 رفع بيمارى و بلا
شهيد دستغيب مى نويسد: از مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى نقل شده است : اوقاتى كه در سامراء مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، اهالى سامراء به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى ، عده اى از اهل علم جمع بودند، ناگاه مرحوم آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟
همه اهل مجلس پاسخ دادند بلى . فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند، و ثواب آن را به روح نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت حجة ابن الحسن عليه السلام هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند.
از فرداى آن روز تلف شدن شيعه موقوف شد و همه روزه ، تنها عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد. برخى از سنى ها از آشنايان شيعه خود پرسيدند؛ سبب اين كه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم بر طرف گرديد.
در منزل ميرزاى شيرازى در كربلا ايام عاشورا، روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيد الشهدا و حضرت اباالفضل مى رفتند و عزادارى مى نمودند. عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود، زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى كرد. يكى از بزرگان مى گويد: روزى خودم حاضر بودم كه پيش از وقت پايين آمدن ، ناگاه ميرزا با حالت غير عادى و پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مجلس شد و فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش ‍ حضرت سيد الشهدا بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى بيهوش شدند. سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن و حرم مقدس مشرف شديم ، گويا ميرزا به اين تذكر مامور شده بود.
 مداومت به خواندن زيارت عاشورا
يكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آيه الله حاج آقا حسين خادمى و حاج شيخ عباس قمى و حاج شيخ عبدالجواد مداحيان روضه خوان امام حسين را در خواب ديدم كه در غرفه هاى بهشتى دور يكديگر جمع بودند. از آية الله خادمى احوالپرسى كردم و گفتم :
با هم بودن شما يك آية الله و آقاى حاج شيخ عباس قمى يك محدث و حاج شيخ عبدالجواد روضه خوان امام حسين عليه السلام چه مناسبتى دارد كه با يكديگر يك جا قرار گرفته ايد؟
جواب دادند: ما همگى مداومت به زيارت عاشورا داشتيم و در مقدار خواندن زيارت عاشورا مثل هم بوديم .
 توسعه رزق و روزى
عالم جليل و زاهد مسلم حاج آقاى شيخ عبدالجواد حايرى مازندانى فرمود:
روزى كسى آمد خدمت خلد مكان شيخ الطائفه زين العابدين مازندرانى (رحمة الله عليه ) شكايت از تنگى معاش خود كرده ، شيخ به او فرمود: برو حرم حضرت ابا عبدالله عليه السلام زيارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسيد اگر نرسيد بيا نزد من ، من خواهم داد.
آن بنده خدا رفت . بعد از زمانى آمد خدمت آقا، آقا فرمود: چه كار كردى ؟ گفت : در حرم مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم كسى آمد و وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .
 بهترين عمل براى سفر آخرت
مرحوم آية الله سيد محمد حسين شيرازى نوه مرحوم آية الله العظمى ميرزاى شيرازى بزرگ بعد از وارد شدن به ايران و مسدود شدن راه عراق در اثر جنگ جهانى دوم به اينجا آمد و براى خانواده اش كه در نجف بودند، فوق العاده ناراحت مى شود مراجعه مى كند به كسى كه ارتباط با ارواح بر قرار مى كرده - نه به وسيله هيپنوتيزم ... دو سوال مى كند مطابق با واقع جواب مى آيد، علاقمند مى شود، سوال سوم مى كند: بهترين عمل براى سفر آخرت چيست ؟ بعد از موعظه ها چنين جواب مى آيد بهترين عمل براى سفر آخرت زيارت عاشورا است . بدين جهت مرحوم آية الله سيد محمد حسين شيرازى تا آخر عمر ملتزم و مداوم به زيارت عاشورا بود.
 رفع گرفتارى
يكى از علما و حجج اسلام و از ذريه رسول الله صلى الله عليه و آله در يادداشتهاى خود چنين فرموده بود: شبى از طريقى به من الهام شد كه مبلغ چهل و پنج هزار تومان بر درب مغازه يكى از بندگان خدا كه مرد محترمى از اهل اصفهان است (و نخواسته اسمش گفته شود) صبح متحير بودم چه كنم ، آيا آنچه فهميديم صحيح است يا نه و نمى دانستم چقدر پول دارم ؟ وقتى مراجعه كردم ديدم موجودى من چهل و پنج هزار تومان است ، اول وقت رفتم درب مغازه آن آقا كه از محترمين آن شهر بود، ديدم دو نفر درب مغازه او ايستاده اند، به آن آقا گفتم : من با شما كارى دارم ، مى خواهم با هم برويم جايى و برگرديم .
گفت : بسيار خوب . من ايشان را بردم مسجدالنبى واقع در خيابان جى ، آنجا عمله و بنا كار مى كردند، لب ايوان طرف قبله نشستيم .
من به ايشان گفتم : من مامور هستم گرفتارى شما را اصلاح كنم ، مشكلى دارى بگو، هر چه اصرار كردم نگفت ، بالاخره آن مبلغ را به ايشان دادم ولى نگفتم چقدر است . ايشان بى اختيار به گريه افتاد و گفت :
من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم ، چهل زيارت عاشورا نذر كردم بخوانم و امروز بعد از اذان آخر آن را خواندم و از آقا ابى عبدالله الحسين عليه السلام خواستم رفع گرفتاريم شود كه بحمد الله گره باز گرديد.
شفاى بيمار
يكى از فاميلهاى نزديك آقا سيد زين العابدين ابرقويى سخت دچار دل درد مى شود تا حدى كه خون از گلوى او بيرون مى آيد، دكترها مايوس شده و دستور حركت به تهران و عمل جراحى را خبر دادند، خبر را به آقا سيد زين العابدين رساندند و درخواست دعا و توسل نمودند، ايشان به فرزندان خود دستور دادند وضو بگيرند و در ميان آفتاب مشغول مى شوند، پس از ساعتى ناگهان از اطاق خود بيرون آمده و گفتند:
شفا حاصل شد، برخيزيد و مژده دهيد به مادرتان كه خداوند برادرت را شفا داد.
يكى از علماى اصفهان كه از ملازمين ايشان بودند گفتند:
آقاى سيد زين العابدين ختم زيارت عاشورا برداشته بودند براى كمالات نفسانى و رسيدن به درجه يقين ، بدين جهت آن حالات براى ايشان پيدا شده بود. شرح حال سيد زين العابدين ابرقويى طباطبايى مولف كتاب ولاية المتقين

شکسته بازدید : 9 چهارشنبه 07 آبان 1393 نظرات (0)

1 ـدر زمان مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ در کشور عراق مرض وبا شیوع پیدا کرد و به قدری شدید بود که جنازه قربانیان در کنار خیابان ها رها شده بود و کسی نبود که آن ها را جمع کند ، کسانی هم که امکانات داشتند و می توانستند فرار می کردند ، در همان ایّام روزی در مجلس درس مرحوم آیت الله میرزای شیرازی که در شهر سامرا بود ، شاگردان گفتند که " آقا وبا به این جا نیز رسیده و سرایت کرده ، چه کنیم ؟ "مرحوم میرزا در مجلس که بزرگان و شارگردانش نشسته بودند فرمود : « من حکم می کنم که از همین امروز همه ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ زیارت عاشورا را با 100 لعن و 100 سلام شروع کنید به خواندن تا خداوند این مرض را برطرف نماید . »این خبر یه سرعت در عراق منتشر شد و نقل کرده اند که 3 روز بیشتر طول نکشید که دیگر کسی از شیعیان به مرض وبا از دنیا نرفت و این بیماری به صورت کامل برطرف شد .


2 ـ در عهد زعامت مرحوم آيه‏اللّه‏ حاج سيّد محمّد حجّت كوهكمرى قحطى و گرانى سختى پديد آمد ، آن مرحوم چهل نفر از طلاّب مهذّب و متديّن را دستور داد كه به مسجد جمكران مشرّف شوند و در پشت‏بام مسجد به صورت دسته‏جمعى زيارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعاى علقمه بخوانند ، آنگاه به حضرت موسى بن جعفر ، حضرت ابوالفضل و حضرت على‏اصغر عليهم‏السلام متوسّل شوند ، رفع گرانى و نزول باران را از خداوند بخواهند . چهل تن از طلبه فاضل و متديّن به امر مرجعيّت اعلاى تشيّع به ميعادگاه عاشقان شرفياب شدند ، زيارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند ، مسجد جمكران را به قصد قم ترك كردند . هنوز به دهِ جمكران نرسيده بودند كه باران رحمت سيل‏آسا فروريخت و طلاّب ناچار شدند كه لباسهاى خود را درآورند ، كفشهاى خود را به دست بگيرند و از ميان سيلابها عبور كنند
.
3 ـ داستان همسرِ صالحه استاد « اشرف حدّاد » را همه شنيده‏ايد كه به زيارت عاشورا مداومت داشت ، در شب اوّل رحلتش سه بار امام حسين عليه‏السلام به ديدارش تشريف‏فرما شدند و در بار سوّم امر فرمودند كه عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند .

4 ـ سيّد احمد رشتى هنگامى كه از قافله عقب ماند و از زندگى دست شست ، توسّل فراوان نمود ، سرانجام به محضر كعبه دلها تشرّف يافت ، حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و جامعه كبيره فرمود : « شما چرا عاشورا نمى‏خوانيد ؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا » .

5 ـ مرحوم ميرزا ابراهيم محلاّتى ، عموى مرحوم آيه‏اللّه‏ حاج شيخ بهاءالدّين محلاّتى ، در شب 24 صفر 1336 ه . در شيراز رحلت كرد . در همان شب مرحوم شيخ مشكور در نجف‏اشرف حضرت عزرائيل عليه‏السلامرا رؤيا كرد . از او پرسيد : از كجا تشريف مى‏آوريد ؟ فرمود : از شيراز ، از قبض روح ميرزا ابراهيم محلاّتى مى‏آيم . از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسيد ، فرمود : در بهترين حالت است ، خداوند هزار فرشته موكّل فرموده ، كه از او اطاعت كنند . پرسيد : از كجا ايشان به اين مقام رسيده ؟ فرمود : او سى سال تمام بر زيارت عاشورا مداومت داشت . شيخ مشكور خوابش را به ميرزا محمّدتقى شيرازى نقل كرد ، او به شدّت گريه نمود ، گفته شد : خواب است ، فرمود : بلى ، وليكن خوابِ شيخ مشكور است . فرداى آن روز تلگرافى از شيراز رسيد و صادقه بودن رؤياى شيخ مشكور بر همگان ثابت شد .

6 ـ مرحوم شيخ صدرا بادكوبه‏اى كه بر زيارت عاشورا مداومت داشت ، در 11 شعبان 1392 ه . درگذشت ، پس از 23 سال هنگامى كه قبر شريفش در موقع تخريب وادى‏السلام توسّط رژيم عفلقى شكافته شد ، پيكر پاكش تر و تازه پديدار گرديد .

7 ـ مرحوم حاج شيخ حسن فريد كه داستان سامرّا را از مرحوم حايرى شنيده بود ، به گرفتارى سختى مبتلا مى‏شود ، از روز اوّل محرّم به زيارت عاشورا شروع مى‏كند ، روز هشتم از بركت آن زيارت به صورت خارق‏العاده‏اى مشكلش حل مى‏شود.

8 ـ بانويى كه تا بيست سال بعد از ازدواج اولاد دار نمى‏شد ، با مداومت بر زيارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد .

9 ـ مرحوم آقانجفى اصفهانى مى‏نويسد : دو چلّه زيارت عاشورا جهت مطالب مشروعه خواندم و نتيجه گرفتم .

10 ـ مرحوم حاج شيخ عبدالنّبى عراقى كه كتاب ارزشمندى در كيفيّت مداومت بر زيارت عاشورا نوشته ، انگيزه نگارش اين كتاب را برآورده شدن حاجتى به بركت زيارت عاشورا معرّفى مى‏كند كه به نظر ايشان محال عادى بوده است .

  منبع :http://montaghem.com

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
بیان فضایل و ادعیه های ائمه معصومین علیه السلام
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 310